جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی - احمد باطِبی (متولد ۴ خرداد ۱۳۵۶ در شیراز)، فعال حقوق بشر ایرانی، مقیم آمریکا است. او از دانشجویانی بود که در وقایع هجده تیر ۱۳۷۸ برای چندمین بار دستگیر شد و به دلیل چاپ عکسش روی جلد مجله اکونومیست و دریافت حکم اعدام از دادگاه انقلاب به خاطر این عکس شهرت پیدا کرد. پس از وقایع ۱۸ تیر، عکس احمد باطبی در رسانههای گوناگون به عنوان نماد جنبشهای دانشجویی ایران معرفی شدهاست.
ایشان در ابتدای مصاحبه تاکید کردند که به دو دلیل این آخرین مصاحبهی ایشان در خصوص وقایع هجده تیر خواهد بود:
یک اینکه تمایلی ندارم که هویت قبلی خودم و وقایع هجده تیر را منبع درآمد خودم بکنم؛ من روزنامه نگار هستم، فعال حقوق بشر هستم و در حال حاضر این هویت من است.
دوم اینکه دربارهی هجده تیر، هر آنچه که لازم بوده را گفتهام و چیزی نمانده که نگفته باشم، دیگران هم هر آنچه که لازم بوده را گفتهاند. تکرار یک همچین موضوعی باعث تحریف ماجرا میشود، به این دلیل که طبیعتا هر بار که فردی میخواهد ماجرایی را تعریف کند، باید جذابتر از گذشته تعریفش کند و دیگر اینکه هر سال که میگذرد یک چیزهایی فراموش میشوند یا عقاید شخصی روی آنها تاثیر میگذارد و در نهایت باعث تغییر واقعیت میشوند.
اما با توجه به اینکه شما یک جمعیت دانشجویی هستید و دوستتان دارم، اینبار این کار را انجام میدهم.
- شما در کدامیک از تجمعات تیر ماه ۷۸ حضور داشتید؟ علت حضور شما در آنجا چه بود؟
من در هجده تیر به این دلیل در آنجا حضور داشتم که مدتی بود که مشغول اینگونه فعالیتها بودم، به سخنرانیها میرفتم، به دفتر ایران فردا میرفتم و در تجمعاتی که بود، حضور پیدا میکردم. و دیگر اینکه من مشغول تهیهی یک فیلم بودم در مورد اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی. و خیلی اتفاقی آن روزها در آن منطقه بودم و ربطی هم به درگیریها نداشت.
- بازداشت شما در چه تاریخی و به چه صورت انجام شد؟ دوران بازداشت خود را در چه مکانهایی گذراندید؟
دستگیری من روز ۲۳ تیر بود، چند روز بعد از آن ماجرا؛ روزی که یک تظاهرات حکومتی راه انداخته بودند. دوران بازداشت من در بازداشتگاههای نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات، زندان توحید (کمیتهی مشترک ضد خرابکاری)، بند ۲۴۰ و بند عمومی زندان اوین گذشت.
- شما در بسیاری از نوشتهها و مصاحبههای خود، شکنجههای دوران بازداشتتان را شرح دادهاید. آیا این شکنجهها به صورت فراگیر بر روی بازداشت شدگان وقایع تیرماه انجام میشد؟
ما دو جور شکنجه داریم، یکی شکنجهی سازمان یافته هست؛ شکنجهی علمی هست برای کسب اطلاعات یا وادار کردن فرد به اعترافاتی که اونها نیاز دارند یا برای تحقیر شخصیت و هویت فرد است، که اینها رو روی افراد مشخصی انجام میدهند که جزو سناریو باید باشند. یک سری هم شکنجههای عمومی است که شامل کتک زدن است و با همه این برخورد صورت میگیرد.
آن قسمت شکنجههای سازمان یافته، بله، برای عدهای از ما بود، مثل مرحوم اکبر محمدی، رهبران حزب ملت ایران مثل آقای بهرام نمازی، خانم جیلانی و غیره. و در مورد من هم طبعا این اتفاق افتاد.
- شما به واسطهی عکسی که در مجلهی اکونومیست از شما منتشر شد، در محافل رسانهای آن روزها به عنوان سمبل اعتراضات دانشجویی مطرح شدید؛ در خصوص آن عکس لطفا برایمان توضیحاتی بفرمایید.
اون عکس متعلق به سردر دانشگاه تهران است. بعد از ظهر دوشنبهای است که دانشجویان تحصن کرده بودند در دانشگاه، و تعدادی از بچهها و مردم عادی هم بیرون از در دانشگاه تجمع کرده بودند.
دانشگاه درش بسته شده بود که مردم به داخل نیایند. نیروهای انتظامی و بسیج شلیک میکردند بسوی دانشجویان، مردم هم فرار میکردند و پناه میآوردند به داخل دانشگاه. تحلیل ما آن زمان این بود که نباید از دانشگاه خارج بشویم، بدین دلیل که خروج از دانشگاه معادل با این بود که تمام اتفاقاتی که بیرون از دانشگاه میافتد را به گردن دانشجویان خواهند انداخت، تمام تخریبهایی که نیروهای بسیج، صورت میدادند به گردن دانشجویان افتاده میشد. در همان حین، بدلیل جثهی بزرگتری که داشتم و بدلیل اطلاعاتی که راجع به کمکهای اولیه داشتم، میرفتم بیرون و مردم عادی و دانشجویانی که بیرون بودند و زخمی میشدند را میآوردم داخل. همان موقع چند گلوله شلیک شد و خورد به سردر دانشگاه تهران و کمانه کرد و خورد به کتف یکی از بچههایی که همراه من کمک میکرد به دیگران، و افتاد زمین. گلوله خیلی فرو نرفته بود و مشخص بود، طوری که میشد درش آورد. درش آوردم و جای زخم را نگه داشتم با لباسش و آمدم داخل. دیدم که دانشجوها خیلی هیجانزده هستند و میخواهند بروند بیرون، من سعی کردم این پیراهن را بالا بگیرم و نشانشان دهم که اگر بروید بیرون، چنین اتفاقاتی در انتظار شماست و در این لحظه نباید خارج شویم. در همان حین یک عکاس عکس انداخت. و من آن را ندیده بودم تا زمانی که در چندتا از نشریات خارجی منتشر شد.
البته من غیر از این اتهام، اتهامات دیگری هم داشتم، مثل تبلیغ علیه نظام، مسئولان نظام، شرکت در تجمعات غیر قانونی، مصاحبه با رسانههای خارجی. ولی جرم این عکس مشخصا تبلیغ علیه نظام بود با حکم یک سال زندان، یعنی اشد مجازات مربوطه.
- سعید زینالی یکی از افرادی بود که پس از جریانات هجده تیر در منزل شخصی خود بازداشت شد، گویا شما مطرح کرده بودید که در دوران بازداشت صدای ایشان را شنیدهاید. در صورت امکان در این خصوص بیشتر توضیح دهید.
من صدای ایشان رو بطور مشخص نشنیدم. اما توی همین بازجوییها میشنیدم که در راهرو اسم ایشان رو صدا میکردند و هم اینکه از من در مورد ایشان میپرسیدند. ولی متاسفانه من نه ایشون رو دیدم، و نه صداشون رو به لحاظ فردی شنیدم. با خانوادهی ایشون هم بارها این مساله رو مطرح کردم.
- برخورد حاکمیت با گروههای دانشجویی پس از این وقایع چه تغییری داشت؟ آیا محدودیت گروههای دانشجویی افزایش داشت؟
به نظر من بعد از این وقایع، تا سال ۸۴، آن محدودیتی که بود، گسترش پیدا نکرد، نه اینکه آزادی بیشتری داده شود. در عین حال سعی شد تا حدودی نسبت به گروههایی که به مبانی اسلامی و حکومتی پایبندتر هستند، مثل دفتر تحکیم وحدت، به اصطلاح با اغماض بیشتری برخورد شود. نه اینکه امکانات ویژهای به ایشان داده شود، نه، بلکه تا حدی امکان فعالیت رو به اینها میدادند، بخاطر اینکه اینها به هر صورت از گروههای اغماری اصلاح طلب بودند. ولی اگر الان به گذشته نگاه بکنم، فکر میکنم آزادی چندانی هم در کار نبوده. همان محدودیتها و همان زندانها وجود داشت. فقط فشاری که به گروههای دیگر میآوردند، بیشتر از فشاری بود که به دفتر تحکیم وارد میشد. مثلا اتحادیهی اسلامی دانشجویان که از گروه طبرزدی بودند، با فشار و سرکوب بیشتری روبرو بودند و عملا مجوزش باطل شد و همهی اعضایش زندان رفتند.
- از نظر شما آیا جنبش دانشجویی با اتفاقات تیر ماه ۷۸ به اهداف خود نزدیکتر شد؟ آیا هزینههای پرداخت شده با نتایج بدست آمده متناسب بود؟
ما شاخصی نداریم برای قیاس کردن و تخمین میزان موفقیت. اما واقعیت این است که پس از اتفاقات دههی شصت و کشتار مخالفان، ۱۸ تیر، اولین اتفاقی بود که از قلب دانشگاه در میآمد. دانشگاهی که پس از انقلاب، با ابزارهای مختلفی سعی در کنترل آن شده بود و حکومت تلاش کرده بود که آن را جزئی از ساختار خودش در بیاورد. مثلا انقلاب فرهنگی که مثلا برای یکدست کردن دانشگاهها بود یا کشتن دانشجویانی که وابسته به گروههای چپ بودند، تلاشهایی بود برای کنترل فضای دانشگاه. و حالا در چنین فضایی، در کنار اینکه دانشگاه هم سعی میکرد با ایجاد تغییر در محتوای دروس، دانشجو را منطبق بکند با روش و اهداف خودش، یکهو با هجده تیر مواجه میشود. هجده تیر در برابر سیاستهای کلان این حکومت قد علم میکند. و این خود نقطهی عطفیست و آگاه سازیست برای نسلهای بعدی و پیامدش هم همین چیزی بود که ما در جنبش سبز دیدم.
به لحاظ شخصی، فکر میکنم دستاوردهای این حرکت، خیلی فراتر از اهدافیست که جنبش بدنبالش بود. مثلا در دادگاهی که پس از این اتفاقات رخ میدهد و دو نفر به جرم دزدین ریشتراش محکوم میشوند، و کسانی که مرحوم عزت ابراهیمنژاد را کشتند، مشخص نمیشوند. اینها در دید کلان از اهمیت بالاتری برخوردارند. یعنی در تاریخ و ذهن اجتماع، این جا افتاد که حکومت اسلامی حکومت راستگویی نیست و حکومتی نیست که در دفاع از حق مظلوم بلند شود. و اینها همه به آگاه سازی افکار عمومی کمک میکند و در دراز مدت و در یک دید کلان، دستاورد بزرگتریست از آنچه که من فکر میکردم. این که مردم فهمیدند که این حکومت قابل اعتماد نیست، بزرگترین نتیجه بود.
- وقایع ۱۸ تیر بر اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ چه تاثیری داشت؟
به نظر من ۱۸ تیر نه تنها زمینهساز بود، بلکه ۱۸ تیر، تمرینی بود برای آن اتفاقات. بنا به چند دلیل.
اولا اینکه مردم فهمیدن حکومت به هیچ عنوان در قبال مردم خصوصا نسل جوان که بخش عمدهای از جامعهی ایران را تشکیل میدهد، پاسخگو نیست. یعنی زندانی کردن قربانی، و عدم پاسخگویی نسبت به اتفاقاتی که داخل کشور رخ میدهد. با این پیش زمینه، مردم آمادهتر وارد جریان شدند. وقتی فردی میرفت در خیابان و میگفت "رای من کو؟"، با این آگاهی میرفت که بلایی ممکن است بر سرش بیاید که بر سر اکبر محمدی آمده بود.
دوما اینکه خیلی از کسانی که پس از هجده تیر به زندان رفته بودند، توسط رسانههای گروهی، وبلاگها یا مصاحبهها، دیگران را از تجربیاتشان آگاه کرده بودند نسبت به زندان و شکنجهها و برخوردهای بازجویان. و خیلی از کسانی که سال ۸۸ رفتند زندان، میدانستند که چطور حکومت و بازجو با آنها برخورد خواهد کرد و میدانستند که باید در زندان مقاومت بکنند.
سوما اینکه جامعهی جهانی نسبت به برخورد حکومت اسلامی با معترضین آگاه بود. جامعهی جهانی میدانست وقتی که کسی توسط حکومت اسلامی گرفته میشود و به زندان انداخته میشود، چه سرنوشتی در انتظارش است.
بنا بر تمام اینها، ۱۸ تیر به نظر من یک مقدمه و یا راهگشا بود و اعتراض کردن در ایران را باب کرد.